Blog News
علت ها، چالشها و راهکارهای حل مسأله بحران منابع انسانی
آلسات پرداخت

علت ها، چالشها و راهکارهای حل مسأله بحران منابع انسانی
انسان، همان موجودیست که وجودش جامعهای را میسازد و تحول میبخشد و نبودش سکون و رکود. این روزها، کمبود منابع انسانی دغدغهای است که ذهن بسیاری از مدیران را درگیر کرده دغدغهای که شاید آنقدر به چشم نیاید، اصلاً مگر میشود با وجود اینهمه انسان کمبود منابع انسانی داشت؟ اما مسئله منابع انسانی مسئلهای فراتر از تصور ماست که اگر امروز فکری به حال آن نکنیم رکود در تنهٔ صنایع رخنه میکند و کشور را به درهٔ نیاز به سایر کشورها پرت میکند.
اما علت این موضوع چیست؟
اگر کمبود منابع انسانی هست پس چرا در هر خانوادهای حداقل 2 جوان تحصیلکردهٔ بیکار هست؟
و در نهایت راهحل ماجرا چیست؟
آیا من هم نقشی در این مسئله داشتهام؟ و آیا کاری از دستِ من جواب برمیآید؟
این نمونه سؤالات ممکنه سؤال شما هم باشه در این مقاله به بررسی این سؤالات میپردازیم. پس اگر مدیر هستید و یا یک فارغالتحصیل بلاتکلیف این مقاله را تا پایان مطالعه کنید.
و در نهایت راهحل ماجرا چیست؟
آیا من هم نقشی در این مسئله داشتهام؟ و آیا کاری از دستِ من جواب برمیآید؟
این نمونه سؤالات ممکنه سؤال شما هم باشه در این مقاله به بررسی این سؤالات میپردازیم. پس اگر مدیر هستید و یا یک فارغالتحصیل بلاتکلیف این مقاله را تا پایان مطالعه کنید.

برای شروع به سول اول میپردازم که چراییِ کمبود منابع انسانی چیست؟
احتمالاً شما هم دستکم دوستان و یا آشنایانی را داشتهاید و دارید که در هر سنی و در هر موقعیتی در حال تلاش برای مهاجرت از کشور هستند، افرادی که ممکن است میان آنها یک دکتر زبده باشد یا یک مهندس خبره و یا حتی یک مربی نابغه و یا جوانی که تمام تلاشش را میکند تا با معدل خوب دیپلمش را بگیرد و قبل از 18سالگی برود. جمع تکتک این افراد بهتنهایی میتواند یک بیمارستان یا یک شرکت را تشکیل دهد. حالا شما این عده را به کل کشور تعمیم دهید! این اتفاق اتفاقی برای امروز و الان نیست، مسئله ایست که در این سالهای اخیر آنقدر تکراری شده که از کشور را رفتهرفته پرکرده است از خانههای ساکت و غمگینی که فقط سرپناهی پر از خاطرهٔ رفتن برای پدرها و مادرها شده است. فرزندانی که اگر میماندند هرکدام میتوانستند چرخدندهای از کشور را بچرخانند و پیشرفت را روزافزون کنند.

اما مهاجرت تنها علت این داستان نیست!
دانشجویی را تصور کنید که یک واحد دیگر برای فارغالتحصیلی دارد اما بسیار ناامید است و علاقهای به پایان ندارد وقتی پس از چند سال تحصیل و تلاش سوار تاکسی میشود و بعد از چند ثانیه گپ و گفت میشنود که راننده فوقلیسانس فلان رشته را در فلان دانشگاه به نام کشور دارد و حال برای فرار از فکرِ بیکاری و گذران زندگی خرج خود را از این راه به دست میآورد که صدالبته رانندگان یکی از عزیزترین و شریفترین شاغلین هستند. اما مسئلهای که ذهن را مغشوش میکند این است که چرا یک فرد تحصیلکرده باید در حیطه رشتهای که سالها برای آن تلاش کرده نتواند کاری پیدا کند؟ چرا نباید در طول تحصیل به جز حفظ کتابهای مختلف دانشجو را در عمل امتحان نکرد و او را وارد صنعت نکرد؟ مگر هر فرد کاربلد و کارکشتهای زمانی دانشجو نبوده است؟ هرچند دراینبین بعضی از شرکتهای خصوصی تلاشهای بسیاری کردهاند و دورههای کارآموزی و کارورزی برای دانشجویان و حتی فارغالتحصیلان برگزار کردهاند که این خود بهتنهایی کورسوی نوری است میان تاریکی فاصلهٔ بین صنعت و دانشگاه و از این بابت ممنونیم.
مقاله مرتبط: تعهدنامه اخلاقی کارکنان
اما آیا داستان به همینجا ختم میشود؟
خیر، علتهای بسیاری دست در دست هم دادهاند که این بحران شکل بگیرد اعم از اقتصاد ناپایدار، سطح توقع بالای کارفرماها، ندادن امکانات و تسهیلات و گرفتن امید از کارمند و... علتهایی که شاید اصلاً به آنها فکر هم نکرده باشیم. علتهایی مثل من و شما. بله درسته من و شما، منِ فارغالتحصیلی که بدون هیچ پیشزمینهای و سابقه کاری و هیچ تلاشی به دنبال حقوق آنچنانی و میز مدیریتیام و شمایِ کارفرمایی که دستِ جوانِ بیسابقه و تلاشگر را رد میکنید و یک راست به دنبال تجربه و سابقه کار 5 ساله از یک تازه فارغالتحصیل هستید و حتی شمایی که تلاش کارمند را ندید میگیرید و بیهیچ مزد و پاداش و تشویقی تمام انگیزه او را از بین میبرید.
و اصلیترین علت تمامی این ماجراها، ضعف شدید اقتصادی که انگیزه را هم از نیروی کار و هم از کارفرما میگیرد، تلاش هر روزانهای که فایدهای ندارد. کارمندی که یک ماه کار میکند تا ماشینش را ارتقا بدهد اما تا پایان ماه قیمت ماشین 2 برابر شده و حقوق او ثابت مانده است. کارفرمایی که قصد توسعه شرکتش را دارد اما سود شرکت خرج گرانی یک ماه آینده میشود و مجبور به توقف توسعه و چهبسا تعدیل نیرو میگردد.
و اصلیترین علت تمامی این ماجراها، ضعف شدید اقتصادی که انگیزه را هم از نیروی کار و هم از کارفرما میگیرد، تلاش هر روزانهای که فایدهای ندارد. کارمندی که یک ماه کار میکند تا ماشینش را ارتقا بدهد اما تا پایان ماه قیمت ماشین 2 برابر شده و حقوق او ثابت مانده است. کارفرمایی که قصد توسعه شرکتش را دارد اما سود شرکت خرج گرانی یک ماه آینده میشود و مجبور به توقف توسعه و چهبسا تعدیل نیرو میگردد.

اما راهحل چیست؟
مشکل اقتصاد را که مصلحت خویش خسروان دانند و از دایره تخصص من خارج است پس بهتر است به اهلش بسپاریم و سخن را کوتاه کنیم.
حالا که میدانیم هرکدام از ما علتهای این دغدغه هستیم. پس از خود شروع کنیم و راه نجاتی برای آیندگان باشیم.
اگر نمیتوانیم شرایط اقتصادی را تغییر بدهیم و قیمت دلار را پایین بیاوریم.
اگر نمیتوانیم دانشگاهها را عملی کنیم و بین صنعت و علم ارتباط برقرار کنیم.
اگر نمیتوانیم جلوی خروج موج موج جوانان را از مملکت بگیریم.
حالا که میدانیم هرکدام از ما علتهای این دغدغه هستیم. پس از خود شروع کنیم و راه نجاتی برای آیندگان باشیم.
اگر نمیتوانیم شرایط اقتصادی را تغییر بدهیم و قیمت دلار را پایین بیاوریم.
اگر نمیتوانیم دانشگاهها را عملی کنیم و بین صنعت و علم ارتباط برقرار کنیم.
اگر نمیتوانیم جلوی خروج موج موج جوانان را از مملکت بگیریم.
میتوانیم دست جوان بیتجربهای را بگیریم و به او فرصت تجربهاندوزی بدهیم.
میتوانیم تلاش کارمند را ببینیم و او را تشویق کنیم تا هر روز با شوق بیشتری تلاش کند.
میتوانیم با رانت و پارتی افراد نالایق را در جایگاههای نامناسب ننشانیم و انصاف را در نظر بگیریم
و میتوانیم بهجای خیالبافی یکشبه مدیر شدن، کار را از کاردان بیاموزیم و کمکم به اوج برسیم.
میتوانیم تلاش کارمند را ببینیم و او را تشویق کنیم تا هر روز با شوق بیشتری تلاش کند.
میتوانیم با رانت و پارتی افراد نالایق را در جایگاههای نامناسب ننشانیم و انصاف را در نظر بگیریم
و میتوانیم بهجای خیالبافی یکشبه مدیر شدن، کار را از کاردان بیاموزیم و کمکم به اوج برسیم.

حرف آخر
فراموش نکنیم که ما هستیم که میتوانیم باهمت هم چرخ یک اقتصاد را بچرخانیم و به حرکت درآوریم هرچقدر سخت و مسیر پر از مانع، من و شما فردای این سرزمین و آینده آرام فرزندان خود را میتوانیم بسازیم.
از خود شروع کنیم.
از خود شروع کنیم.